«یا باید تسلیم میشدیم و به حیات خفیف و خائنانه رضا میدادیم و فی المثل مثل حزب توده در کودتای ۲۸مرداد به مسئولیتمون پشت میکردیم و در تاریخ ایران نفرین میشدیم، و یا میباید با سنگینترین بهای ممکن، با الهام از سیدالشهدا حسین بن علی(ع) به طرزی عاشورا گونه از شرف خودمون و خلق در زنجیرمان نگهبانی میکردیم، و ما این راه رو برگزیدیم؛ و این نسل این راه رو برگزید.
صدها بار اعلام کرد رژیم که اینها از بین رفتند. ولی امروز ما همچنان افتخار میکنیم که وقتی گفتیم: «مرگ بر ارتجاع»، پاش ایستادیم و تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون هم خواهیم ایستاد؛ همچنان که گفتیم سرنگونی، سرنگونی...».
[مسعود رجوی]
گفتید: «هان! یا محضِ بیگفتگوی تسلیم،
یا تکرارِ صفیرِ تازیانه خیس».
گفتیم: «نه!
اینک، گرده رنجور تحمل؛
اینک محضِ غرور؛ مطلقِ محض».
گفتید:
«یا سازشی خفتبار
بر زانوان خونی وهن
یا درفش و صلیب و سرب مذاب».
گفتیم:
«نه!
اینک، سینه افراشته ما
اینک قلب کین انباشته ما»
گفتید:
«یا چشم بستن به روشنِ حقیقت،
یا عبور زوبینِ گداخته، از نینی چشم».
گفتیم:
«نه!
بیگفتگو اینک، چشم».
گفتید: «کرنش!»
گفتیم: «هرگز!»
گفتید: «حراج شرافت، رواج خیانت،کتمان درستی»
گفتیم:
«هرگز! هرگز! هرگز!»
خاکسترِ نامتان،
بر دستان مسافر باد،
تا ژرفاهای بیمسافت مرگ
غربال باد، دژخیمان!
هرگز!
هرگز!
زبان ما، سوزش سرخای خشم خلقی غرورآگین است.
هرگز!
ع. طارق