عاشقانهیی در کوچه ـ سروهای خاطره
با غلامعباس گرمابی (کاک حیدر)
***
س.ع.نسیم
با غلامعباس گرمابی (کاک حیدر)
***
س.ع.نسیم
ز که میرسد نوایی ز گذار سالهایی
که هنوز «هست اینها گل باغ آشنایی» ؟
به که فکر میکند باد؟ ز چه حرف میزند دشت؟
به طواف کیست توفان؟ تو مگر کجا کجایی؟
نه به سِحر شعر گنجی نه به قصهها و پیرنگ
نه غنودهیی به خاک و نه تو را جهان سرایی
به چه یادها شبیخون زدهیی گلوی مهتاب
چه شبانهها شکستی به چکامه نوایی
به گریز باد گفتم: «سفرت بهخیر»، گفتا:
من و این سرای دلتنگ، من و عالمی جدایی
ز فراق آدمی، آه... دل عالمی بسوزی
گل و سنگ و برگ را بین به فغان و هوی و هایی
ز گلو و نای دریا چه به گوش ابر گفتی؟
که سرشک آسمان و سخن و حدیث مایی...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(* ) عنوان «گل باغ آشنایی» زینت شعرهای بسیاری از شاعران است. اما در شعر و زبان فارسی، این عنوان را با شعر و تصنیف زیبای فخرالدین عراقی از شاعران نامی قرن هفتم میشناسیم:
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی