آش این کابینه خیلی شور شد
هر که دلخوش بود بر آن، بور شد
سوژهٔ این راهکار نخنما
فرصتی ناگه برایش جور شد
رهگشائیهای عظما شد سبب
تا که این «دکتر» رئیسجمهور شد
فرقه مغلوب اصلاحاتیان
از وجود این جناب مسرور شد
دلخوش از آغاز دورانی نوین
محفل تاریکشان پر نور شد
بهبه و چهچه برابش بیشمار
هر کسی میگفت و او مشهور شد
منتظر بودند بر نظمی دگر
با هیاهو باندشان مغرور شد
شد به پایان دوره و ماه عسل
ناگهان اوضاع کمی ناجور شد
چون وزیران نامشان اعلام شد
شمع اصلاحاتیان کمنور شد
تا بدیدند صورت و فهرست را
شوق پیروزی از آنان دور شد
بهر اینان از وزیران جدید
سهم ناچیزی فقط مقدور شد
روزن تغییر و اصلاحات هم
با «وفاق ملی» اینسان کور شد
توسری خوردند از باند رقیب
هم بدینسان «زرتشان قمصور» شد
هر کسی با طعنه و با غُر و لُند
شاکی شخص رئیسجمهور شد
طفلکی در نطقهایش بارها
با ولایت چهرهاش ممهور شد
گفت من «ذوب ولایت» بودهام
اینچنین شایسته دستور شد
با صراحت بارها اقرار کرد
بهر کسب رأی، او مأمور شد
در چنین اوضاع و احوالی که گفت،
بر چنین برنامهای مجبور شد
«حضرت آقا» و خالصسازیاش
چون رئیسی مرد و اندر گور شد
هر که را منصوب سازد بعد آن
هر که باشد، چون خودش منفور شد
گودرز – مرداد ۱۴۰۳