«همه کائنات» پرسند: چه خبر در این «زمین» است
که خدای حق تعالی دلش این قدر غمین است
همه کودکان کوفه بکشند دست مادر
که افق چرا گرفته و چو لاله لعل گین است
و خدا شیخ شیطان چو کند سؤال این سان
که «علی» به سجده رفته، چه تو را درآستین است؟
بشکافت فرق «انسان»، دم تیغ شیخ شیطان
زخدا به خشم پرسم که چرا؟ چرا چنین است؟
چو غریو «فزت ربی» ز «علی» به آسمان شد
«همه کائنات» دیدند که «به خون غرقه جبین» است
پس از آن «علی» خدایا، دگر این جهان چه دارد؟
که کنم بدان دلم خوش، چو جهان چنین حزین است
دل اگر خداپرستی، زپی علی به سر رو
ره آن «امیر جانان»، ره این مجاهدین است
حامد. ص ۲۷ اسفند۱۴۰۲