عناصری که به ما آگاهی میدهند، متنوعاند. این عناصر از ساده به پیچیده عبارتاند از: دیدن، شنیدن، خواندن، سخن گفتن، نوشتن.
ما با دیدن، معنایی را یاد میگیریم و احساسی را درک میکنیم. پهناوری طبیعت، اینگونه شناختها را برای ما مهیا میکند.
با صدا یا موسیقی، افکار و حواسمان را برای خود یا دیگران ترجمه میکنیم.
با خواندن، طبیعت و صدا را به احساس و آگاهی بدل میکنیم.
با سخن گفتن، افکار و حواس خود را با ابزار واژهها شکل میدهیم و نیاز به ارتباط با دیگران را پاسخ میدهیم.
با نوشتن، قدرت اندیشه و تفکرمان را توان میبخشیم، سازمان و سامان میدهیم و با دیگران به اشتراک میگذاریم.
نوعی دیگر از آگاهی و شناخت هست که مجموع عناصر پنجگانهٴ فوق را یکجا و پیوسته در خود دارد. در این شناخت که آمیخته با حواس پنجگانهٴ آدمی هم هست، دو عنصر عکس و کلمه، کار چشم و گوش و زبان و کلمه را با هم انجام میدهند. این عکسها و کلمهها با حواس پنجگانهٴ آدمی «با هزار زبان در سخناند» و گره میخورند. ویژگیشان هم این است که یک حس مشترک را بر روی خط نگاه و عاطفه و تخیل همگان حک میکنند. انگار از نگاه و فکر و احساس و نیاز و فهم همگان آمدهاند. گاهی کلماتیاند که آدم میشوند؛ گاهی شیپور گلهایند؛ گاهی از ققنوسی در درون ما خبر میدهند؛ اما در مواجهه با آنها نه من منم، نه تو تویی و نه هیچکس خودش؛ همه بال یک پرواز میشویم...
ما با دیدن، معنایی را یاد میگیریم و احساسی را درک میکنیم. پهناوری طبیعت، اینگونه شناختها را برای ما مهیا میکند.
با صدا یا موسیقی، افکار و حواسمان را برای خود یا دیگران ترجمه میکنیم.
با خواندن، طبیعت و صدا را به احساس و آگاهی بدل میکنیم.
با سخن گفتن، افکار و حواس خود را با ابزار واژهها شکل میدهیم و نیاز به ارتباط با دیگران را پاسخ میدهیم.
با نوشتن، قدرت اندیشه و تفکرمان را توان میبخشیم، سازمان و سامان میدهیم و با دیگران به اشتراک میگذاریم.
نوعی دیگر از آگاهی و شناخت هست که مجموع عناصر پنجگانهٴ فوق را یکجا و پیوسته در خود دارد. در این شناخت که آمیخته با حواس پنجگانهٴ آدمی هم هست، دو عنصر عکس و کلمه، کار چشم و گوش و زبان و کلمه را با هم انجام میدهند. این عکسها و کلمهها با حواس پنجگانهٴ آدمی «با هزار زبان در سخناند» و گره میخورند. ویژگیشان هم این است که یک حس مشترک را بر روی خط نگاه و عاطفه و تخیل همگان حک میکنند. انگار از نگاه و فکر و احساس و نیاز و فهم همگان آمدهاند. گاهی کلماتیاند که آدم میشوند؛ گاهی شیپور گلهایند؛ گاهی از ققنوسی در درون ما خبر میدهند؛ اما در مواجهه با آنها نه من منم، نه تو تویی و نه هیچکس خودش؛ همه بال یک پرواز میشویم...
یادداشتهای مصور ـ قدرت حقیقی
یادداشتهای مصور ـ پریدن روی عقربهٴ زمان و شکستن شیشهی تردید
یادداشتهای مصور ـ کلماتی که آدم میشوند
یادداشتهای مصور ـ شیپور گلها
یادداشتهای مصور ـ گوهری بیرون از صدف زمان و مکان
یادداشتهای مصور ـ ققنوسی در ما
یادداشتهای مصور ـ خودت را در پرتو فکرهایت ببین!
یادداشتهای مصور ـ پرواز را بهخاطر بسپار
یادداشتهای مصور ـ صبحی که من نه منم، تو نه تویی، ما همه بال یک پریم
س.ع.نسیم ـ ۳۰مهر ۹۶
س.ع.نسیم ـ ۳۰مهر ۹۶