قاضیالقضات شیخی «گوشخوار»
وحشت خود را نموده آشکار
گفته ایشان از برای گفتگو
بهر حل مشکلات پیش رو
شخص بنده حاضر و آمادهام
ریش خود را هم گرو بنهادهام
هر کسی هر حزب و دار و دستهای
هر جناح و هر گروه و رستهای
هر کسی دارد سؤال و انتقاد
بنده هستم پاسدار عدل و داد
یا اگر دارد ز اوضاع اعتراض
باز گوید حرف خود با دست باز
از برای اعتراضات تا بهحال
حکم میدادیم اندر این روال
اعتراض گردیده اینک «اغتشاش»
هر دو باشند در عمل از یک قماش
بهر هر یک حکم جاری میکنیم
این چنین قانونمداری میکنیم
در خیابانها جواب اعتراض
ضربتباتون و شلیک است و «گاز»
اعتراض گر «فتنه» شد یا «اغتشاش»
حکم آن هم هست ده تیرِ «کلاش»
توی زندان حکم هرکس روشن است
حکم او مشمول حکم دشمن است
چون به زندان رفت اهل اغتشاش
بازجوها میکنندش آش و لاش
می کُشند او را باباتون و مشت
بعد خواهند گفت او خود را بکشت
یا چنان «تغزیر» گردد با لگد
تا از او باقی بماند یک جسد
اینچنین حکم و قضاوت میکنیم
خدمت دین و ولایت میکنیم
این جناب قاضی درنده خو
از چه رو گردیده اهل گفتگو
گفتگوشان تاکنون دشنام بود
پایهاش بر حبس و بر اعدام بود
حال سردژخیم گشته با ادب
بهر ملت نیست این حرفش عجب
سمبه پر زور است و ایران پر خروش
لرزه افتاده است بر جمع وحوش
قاضیالقضات وحشی و چموش
هست اندر فکر یک سوراخ موش
این «رئیس قوه» همچون رهبرش
گرز را دیده به بالای سرش
مشت و پولادین و گرز آتشین
بیشمارانند در ایران زمین
پاسخش را میدهد نسل جوان
پر خروش پرتوان و بیامان
عزم ما این است ای شیخ زبون
«سیدعلی» و دار و دسته سرنگون
تیر و توپ و تانک تفنگ و فشفشه
«رهبرالدنگ» باید باید گم بشه
گودرز - ۱۹مهر ۱۴۰۱