کس در جهان ندیده است این حجم از وقاحت
اینسان که دارد آن دردانه ولایت
در اولین همایش یا اولین نمایش
بی هیچ پردهپوشی بیشرم و بیخجالت
گفتا ز من تشکر باید کنید و «تقدیر»
زیرا به کار اعدام دارم بسی لیاقت
من لایق مدالم حقا که مرد سالَم
باید که «هیومن رایت» از من کند حمایت
ما را امام راحل تشخیص داده قاتل
زین رو سپرد ما را آن مسند قضاوت
جلاد شصت و هفتیم از یاد ها نرفتیم
کس در جهان نباشد با ما کند رقابت
در شصت و هفت کشتیم زندانیان بسیار
آنان که مینمودند همواره استقامت
ما سی هزار از آنان بردیم بر سرِ دار
از این جهت ز ما داشت آن پیشوا رضایت
دارای شش کلاسم در فهم آس و پاسم
باشد مدارک من در مکتب جنایت
آموختم پس از آن در محضر «معظم»
افزون بر آنچه بودم یک دوره از وقاحت
با این همه سوابق ما را بدید لایق
«آقا» در این زمانه در دوره فلاکت
گفتا ز فرط پیسی برخیز ای رئیسی
فعلاً برو تو بنشین بر کرسی ریاست
ما را اگر پسندید «آقا» در این میانه
من برگ آخر هستم گویا در این حکایت
ما را گماشت ایشان در این مقام عالی
هستم چماق ایشان در اردوی ولایت
رندی در این میانه گفتا به شیخ جلاد
تقدیر کن تو از خود در وادی بلاهت
در وصف خود از این پس کم گو که می شناسد
دنیا تو را همیشه با واژهٔ جنایت
تشویق اگر ز ملت اینک طلب نمودی
می باش منتظر تا بر پایی عدالت
زود است تا ببینی همراه رهبر خود
آن آتش ستم سوز آن خشم بینهایت
گودرز - تیر ۱۴۰۰