کشتن و زندان، چاره برای اهرمن، نمیشود
گر صدهزار سرو، ز ما فتد، پاینده اهرمن نمیشود
این داغهای بیشمار شقایق، که دیدهایم
هرگز نگو و نخوان، ارتش ظالم به سامان نمیشود
پول کلان، قاضی بیشمار و ارتش آمادهٔ به جنگ
در هیچ زمان، برای لشکر ضحاک دامن امن نمیشود
در چاپخانه فریب، که روزنامه میدهد برون
در پیشگاه خلق، سیاهگونه، سرخ فریدون نمیشود
ما با درفش کاویان حاضر به پیش خلق فریاد میزنیم
در فکر باطلاند، پول و تفنگ مانع دوران نمیشود
ما رستهایم ز جا، اراده کردهایم کین خصم بدسرشت
یکباره واژگون ز بیخ و بن، این با نشستن نمیشود
فردا که میرسد ز راه، توپ و مسلسل به هیچ کار
باید به هوش بود، بیرهبری، هیچ جنبشی رخشان نمیشود
از: زندانی سیاسی از داخل ایران
۱۵مرداد ۹۹