اینجا نگاه ما
با شقایق و حسرت
تمنای فردا را میگرید
اینجا واژهها طعم تلخ باریدن دارند
هیاهوی شادمانهٔ ما
در کوچههای گنگ کودکی
روز به روز
به سمت فراموشی کوچیده است
لطافت گمگشتهٔ دستانمان
التیام گرسنگی را
در پسماندههای درهم خلیدهٔ آخال
متر به متر میکاود
آرزوهای ما هرگز ندویده است
در پی گوشوارههای بادبادکی بازیگوش
همکلام شوق
در گیسوان رویایی ابر
وقتی به سمت دیدار ما میآیی
دردهایت را قطار کن
اشکهایت را آمادهباش بده
لبخندهایت را...
آه!
اینجا واژهها
همیشه طعم تلخ باریدن دارند.
ع. طارق