آنجا که سپهر عشق را پرده نبود
نجوای شب ستارگان را که سرود؟
پروین به نوا و بانگ «ماهور»ی خواند:
تا هستم و هست، بر لـبم هست درود...
بر فرش سپیده، شوق خورشید چکید
آوای تو را ز بانگ ناهید شنید
شد دفتر گل گشوده با دست صبا
بر گلشن یادت قلم عشق کشید
با زمزمهی مدام گلها «چی بگم»
با جان و دل واله و شیدا «چی بگم»
با لالهی پرپر شده بر سینهی سرخ
با داغ نگاه «سنگ خارا» «چی بگم»
چون میگذرم میان گلها چه کنم؟
با ابر سپید و ماه و صحرا چه کنم؟
با «سروی و بیدی لب جو گرم سخن»
با یاد تو در «نیمه شبان» ها چه کنم؟
ای رونق نام کاروان گلها!
ای نغمهی دلشکار شوق زیبا!
محبوب تبار و یادگار گل سرخ!
ای شور و صفا و ای سراپا شیدا!
آنجا که سپهر عشق را پرده نبود
نجوای شب ستارگان را که سرود؟
پروین به نوا و بانگ «ماهور» ی خواند:
تا هستم و هست، بر لـبم هست درود...
س.ع.نسیم
نجوای شب ستارگان را که سرود؟
پروین به نوا و بانگ «ماهور»ی خواند:
تا هستم و هست، بر لـبم هست درود...
بر فرش سپیده، شوق خورشید چکید
آوای تو را ز بانگ ناهید شنید
شد دفتر گل گشوده با دست صبا
بر گلشن یادت قلم عشق کشید
با زمزمهی مدام گلها «چی بگم»
با جان و دل واله و شیدا «چی بگم»
با لالهی پرپر شده بر سینهی سرخ
با داغ نگاه «سنگ خارا» «چی بگم»
چون میگذرم میان گلها چه کنم؟
با ابر سپید و ماه و صحرا چه کنم؟
با «سروی و بیدی لب جو گرم سخن»
با یاد تو در «نیمه شبان» ها چه کنم؟
ای رونق نام کاروان گلها!
ای نغمهی دلشکار شوق زیبا!
محبوب تبار و یادگار گل سرخ!
ای شور و صفا و ای سراپا شیدا!
آنجا که سپهر عشق را پرده نبود
نجوای شب ستارگان را که سرود؟
پروین به نوا و بانگ «ماهور» ی خواند:
تا هستم و هست، بر لـبم هست درود...
س.ع.نسیم