در رثای مجاهد قهرمان بهزاد مسعودی
دیده بودی هرگز،
صخره کوهی سربین
چون پر کاه سبکتن باشد؟
دیده بودی همهٔ عمر
مرد دریادل توفانشکنی
تا به سطح خود امواج، فروتن باشد؟
رزمجو شیردلی
کارش عاشق شدن و شعر سرودن باشد؟
دیده بودی آیا
که یل یکتایی
با «خود» خویشتنش آنهمه دشمن باشد؟
مرد فولادی میدان نبرد آلان
پنجه در پنجه دیو سرطان
همچنان رستم دستان و تهمتن باشد؟
رفت «بهزاد» که عمرش همه «مسعودی» زیست
شعله خاطرهاش نور شب من باشد.
م. صبا
۱بهمن ۹۷