نغمه ها و نواها، کلامها، و نماهای طبیعت، لحظههای حس در درون انسان، وقتی در ژرفای وجودی انسانی با هم درآمیزند، یک نام را میسازند: توماس ترانسترومر. برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 2011. شاعری که چنین میسرود:
طاقهای رومی
گردشگری در سیاهی تالار کلیسای رومی
راهش را رو به جلو باز میکرد.
در یک نظر اجمالی،
طاق پشت سر طاق قرار گرفته بود.
نور شمع در نوسان بود.
یک فرشته بدون چهره مرا در بر گرفت.
و با تمام وجودش نجوا کرد:
«شرمنده مباش از اینکه انسانی هستی!. افتخار کن!.
در درون تو طاق پشت سر طاق
بیپایان گشایش میابد.
تو هیچگاه به سرانجام نمیرسی،
و چنین باید باشد. از اشک کور شدم…»
شعرهای ترانسترومر در سالهای ۱۹۶۰ در آمریکا منتشر شد و توجه جهانی را به خود جلب کرد. پس از آن بود که شعرهای او به ۶۰ زبان دنیا ترجمه شد. درباره ترانسترومر گفتهاند که در توصیفش از جهان سرد و بیروح بیرون و درون بیهمتاست.
«آسمان نیمه کاره»
نومیدی مدار خویش را قطع میکند.
دلهره مدار خویش را قطع میکند.
لاشخور پرواز خویش را قطع میکند.
نوری پرشور میتراود،
حتی اشباح جرعهای مینوشند
و نگارههای ما پدیدار میشوند،
جانوران سرخ آتلیههای عصر یخبندان مان.
همه چیز شروع میکند به نگاه کردن به دور و بر
ما زیر آفتاب میرویم صدها، صدها
هر آدمی دری است نیمه باز
که به اتاقی میانجآمد برای همه.
این زمین بیپایان در زیر ما.
آب میدرخشد میان درختان.
دریا پنجرهای است رو به زمین.
ترانسترومر گفت: «هر آدمی دریست نیمه باز». اما او خودش دری تمام گشوده بود به روی ادراک هستی، طبیعت، و خودش. و از همین در تمام گشوده بود، که او ادراکهای عرفانیاش را به سبک «واقعگرایی جادویی»، یا سوررئال، عرضه کرد.
توماس گوستا ترانسترومر (Tomas Gösta Tranströmer) (زادهٴ ۱۵ آوریل ۱۹۳۱) نویسنده، شاعر و مترجم سوئدی و برندهی جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۱ میلادی.
طاقهای رومی
گردشگری در سیاهی تالار کلیسای رومی
راهش را رو به جلو باز میکرد.
در یک نظر اجمالی،
طاق پشت سر طاق قرار گرفته بود.
نور شمع در نوسان بود.
یک فرشته بدون چهره مرا در بر گرفت.
و با تمام وجودش نجوا کرد:
«شرمنده مباش از اینکه انسانی هستی!. افتخار کن!.
در درون تو طاق پشت سر طاق
بیپایان گشایش میابد.
تو هیچگاه به سرانجام نمیرسی،
و چنین باید باشد. از اشک کور شدم…»
شعرهای ترانسترومر در سالهای ۱۹۶۰ در آمریکا منتشر شد و توجه جهانی را به خود جلب کرد. پس از آن بود که شعرهای او به ۶۰ زبان دنیا ترجمه شد. درباره ترانسترومر گفتهاند که در توصیفش از جهان سرد و بیروح بیرون و درون بیهمتاست.
«آسمان نیمه کاره»
نومیدی مدار خویش را قطع میکند.
دلهره مدار خویش را قطع میکند.
لاشخور پرواز خویش را قطع میکند.
نوری پرشور میتراود،
حتی اشباح جرعهای مینوشند
و نگارههای ما پدیدار میشوند،
جانوران سرخ آتلیههای عصر یخبندان مان.
همه چیز شروع میکند به نگاه کردن به دور و بر
ما زیر آفتاب میرویم صدها، صدها
هر آدمی دری است نیمه باز
که به اتاقی میانجآمد برای همه.
این زمین بیپایان در زیر ما.
آب میدرخشد میان درختان.
دریا پنجرهای است رو به زمین.
ترانسترومر گفت: «هر آدمی دریست نیمه باز». اما او خودش دری تمام گشوده بود به روی ادراک هستی، طبیعت، و خودش. و از همین در تمام گشوده بود، که او ادراکهای عرفانیاش را به سبک «واقعگرایی جادویی»، یا سوررئال، عرضه کرد.
توماس گوستا ترانسترومر (Tomas Gösta Tranströmer) (زادهٴ ۱۵ آوریل ۱۹۳۱) نویسنده، شاعر و مترجم سوئدی و برندهی جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۱ میلادی.
ده سالگی تا چهارده سالگی این نویسنده و شاعر سوئدی، سالهای بدترین جنگهای دنیا بود. و بدون شک خاطرات آن جنگ (جنگ جهانی دوم) در شکل دادن شعر و دیدگاه او در داستانهایش مؤثر بود.
مادرش، هلمی، معلم مدرسه بود و پدرش، گوستا، روزنامهنگاری میکرد.
توماس در سال ۱۹۵۰ پس از تحصیل در مدرسه دستور زبان لاتین، در حوزههای تاریخ ادبیات و شعر، تاریخ دین و روانشناسی در دانشگاه استکهلم تحصیل کرد.
تاریخ، منبع فلسفه و شعر است و به تنهایی میتواند کسی را که به عمق آن فرو رود تبدیل به یک کاشف درکهای عمیق در زندگی تبدیل کند. ترانسترومر تاریخ دین و روانشناسی را هم به این مطالعات تاریخیاش افزود. و تبدیل به همان کاشف، شد.
درنیمه شب سبز، در مرزهای شمالی نایتینگل
برگهای سنگین، در خلسه خود تاب میخورند
اتوموبیلهای کر در جادهٴ نئون، سبقت میگیرند.
صدای هزاردستان اوج میگیرد.
بینوسانی به اینسو وآنسو
چون صدای خروسی طنین میاندازد
زیبا و رها از خودبینی
من در زندان بودم و او به دیدارم آمد.
در بیماریام دیدارم کرد
در آن زمان درکش نکردم اما اکنون میکنم.
زمان از خورشید و ماه سرازیر میگردد
و در تمامی تیکتاک سپاسمند ساعتها جاری میشود
اما درست در همین جا، هیچ زمانی نیست
تنها صدای هزاردستان است
در طنین نوتهای خامی که
داس درخشان شب آسمان را تیز میکند.
ترانسترومر بهعنوان یکی از مهمترین نویسندگان اسکاندیناوی پس از جنگ جهانی دوم شناخته میشود
و شعرهایش به بیش از ۶۰ زبان ترجمه شده است.
او یک نوازندهٴ ماهر موسیقی کلاسیک هم بود و از زمانی که دیگر نتوانست بهخاطر یک ضربه مغزی افکارش را با شعر بیان کنه، با موزیک حرفها و احساساتش را بیان کرد.
آهنگساز سوئدی بهطور خاص برای او آهنگهایی نوشته است که با دست چپ نواخته شود.
توماس ترانسترومر نخستین مجموعه شعرش را با نام «۱۷ شعر» در سال ۱۹۵۶ و هنگام تحصیل در دانشگاه منتشر کرد. او بعد از پایان تحصیلاتش، در سال ۱۹۵۷ بهعنوان دستیار در مؤسسه روان سنجی دانشگاه استکهلم مشغول به کار شد. «در سال ۱۹۵۸ مجموعهیی به نام ”رازهای مسیر راه“ و در سال ۱۹۶۲ ”بهشت نیمه تمام“ را انتشار داد. در ۱۹۷۲ ”پنجرهها و سنگها“ را منتشر کرد. ترانسترومر با نشر این آثار در میان خوانندگان و نیز در میان منتقدان بهعنوان یکی از شاعران برجستهٴ نسل خود شهرت یافت. در کارهای بعدی او آثاری از زندگی در جزیره رن مارو در نزدیکی استکهلم دیده میشود. این جزیرهای بود که پدربزرگ مادریاش در آن زندگی میکرد و او تابستانهای نوجوانیاش را به آنجا رفت و آمد داشت. این نویسنده خاطراتی نیز با نام ”خاطرات، مرا میبینند“ نوشته است. آخرین آثار او ”قایق اندوه“ و ”لغز بزرگ“ نام دارند. در این مجموعهها او تمرکز و اختصار بیشتری به کار برده است.
شعرهای ترانسترومر در سالهای ۱۹۶۰ در آمریکا منتشر شد و توجه جهانی را به خود جلب کرد. پس از آن بود که شعرهای او به ۶۰ زبان دنیا ترجمه شد.
ترانسترومر بین سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۶۶ بهعنوان روانشناس در یک مرکز بازپروری جوانان به کار خود ادامه داد. وی در سال ۱۹۹۰ دچار سکته مغزی شد و تا حدود زیادی قدرت تکلم خود را از دست داد. با اینحال همچنان به نوشتن ادامه داد.
درباره شعرهای سورئال یا واقعگرایی جادویی ترانسترومر نوشتهاند که این شعرها به ارتباط دنیای درون با جهان خارج متمرکز است. شاید سابقه تحصیل ترانسترومر در رشته روانشناسی موجب شده که او علاقه وافری به بررسی دنیای درون انسان داشته باشد. او جوایز بسیاری را دریافت کرد.
توماس ترانسترومر در سال ۱۹۶۶ جایزه بلمان، در سال ۱۹۷۹ جایزه دونیو، در سال ۱۹۸۱ جایزه پترارکا، در سال ۱۹۸۲ جایزه پیشگامان ادبی، در سال ۱۹۸۸ جایزه پیلوت، در سال ۱۹۹۰ جایزه داوران شمال و در سال ۱۹۹۶ جایزه آگوست را برنده شد.
قاطعیت دقیق و چارچوبدار، وضوح بینظیر زاویههای تصویری زبانی و اصالت متن او باعث شده که ترانسترومر را یکی از بزرگترین شاعران سوئد در دوران بعد از جنگ به حساب بیاورند. او استفاده از قافیههای دوران کهن را ترجیح میداد. بهویژه در شعرهایی که وصف طبیعت هستند، و با این تفصیل او یکی از نوابغ شعر سوئد شد. او به سبک هایکوهای هم شعرهای بسیار زیبایی سرود.
چلچراغ
با باغهای معلق و نقوش میدان جنگ
اندیشهها در سکون ایستادهاند
مثل نگارههای کاشی
در ایوان قصر
در بالادست شیب
در زیر آفتاب، بزها
بر آتش میچرند
روی بالکن
قفسی از پرتوها
مثل رنگین کمان
نجوا میکند در نم
قایق صید در دوردست
پرچم فتح بر آب
کتاب «مجمعالجزایر رویا» از جمله آثار آقای ترانسترومر است که به فارسی ترجمه شده است.
شعر ترانسترومر نوعی تحلیل پیگیر و مستدام از معمای هویت فردی در برابر نه توی رازآلود جهان است. ترانسترومر شعر معاصر آمریکا را به سوئدی ترجمه کرده است. از آن جمله است ترجمه آثار رابرت بلای. خیلی از منتقدان سوئد معتقدند که او بزرگترین شاعر سوئد است. نام او ۲۰ سال در فهرست شایستگان جایزه نوبل بود.
همچنین برخی از اشعار ترانسترومر در نشریات و روزنامههای ایران منتشر شدهاند.
زمستانها و سکوتها و خلوتیهای طبیعت در جایی که ترددهای شهرها و اقتصاد و مسایل اجتماعی کمتر حس میشوند انسان را به تأمل در طبیعت میکشاند. اشعار ترانسترومر نیز بیشتر در مورد زمستانهای طولانی سوﺋد، تکرار فصول و زیباییهای طبیعت است. اشعار او دارای راز آلودگی و تأکید بر زندگی روزمره است. و عمق همین اندیشه بود که او را شایستهٴ جایزه نوبل کرد.
«از هایکوهای ترانسترومر»
انبوه خنک کاج ها
بر همان آبگیر غمناک
همیشه و همیشه
کیلومتر شمارها
سفر را آغاز کردهاند
گوش کن به صدای قمریها
***
روی قفسه خوابیده
در کتابخانهی ابلهان
نصیحت نامه ¬ی بکر
خاموش برو چون باران
با برگهای پراکنده دیدار کن
صدای زنگ ”کرملین“ را بشنو!
***.