پشت دیوار مانده قلب من مثل یک خانهی پر از خنجر
از پس پنجره چه میبیند؟ : باغچه، رود، گل، کبوتر، پر
بوی چل سال مانده در کابوس هر شب خانه، سقف، بیفانوس
گیر یک مشت وحشت افتاده گیر یک مشت نفرت منحوس
نفت باید تهیه کرد از درد تا که فانوس خانه نور دهد
یک کمی شعله، جیغ، داد و هوار به شب سرد سوت و کور دهد
درد وقتی که ضرب شد در عشق درد وقتی گرفتتان در بر
عشق وقتی کشیدتان در خویش داغ، از انگشت پایتان تا سر
باز هم یک امید یک سوسو تا همین پشت، یا که دور دهد
شاید این قلب را از این دیوار بگذراند که تا عبور دهد
آی فانوس های مثل من در شهر چشمکی میزنم به چشم شما
عشق یک ایستگاه بنزین است وای اگر ریخت روی خشم شما.
از پس پنجره چه میبیند؟ : باغچه، رود، گل، کبوتر، پر
بوی چل سال مانده در کابوس هر شب خانه، سقف، بیفانوس
گیر یک مشت وحشت افتاده گیر یک مشت نفرت منحوس
نفت باید تهیه کرد از درد تا که فانوس خانه نور دهد
یک کمی شعله، جیغ، داد و هوار به شب سرد سوت و کور دهد
درد وقتی که ضرب شد در عشق درد وقتی گرفتتان در بر
عشق وقتی کشیدتان در خویش داغ، از انگشت پایتان تا سر
باز هم یک امید یک سوسو تا همین پشت، یا که دور دهد
شاید این قلب را از این دیوار بگذراند که تا عبور دهد
آی فانوس های مثل من در شهر چشمکی میزنم به چشم شما
عشق یک ایستگاه بنزین است وای اگر ریخت روی خشم شما.