یک بسیجی گفت با رأس نظام
ای جناب رهبر والامقام
دشمنان کشتند سرداران ما
گشتهایم زان حملهخوار و تلخکام
تو سری خوردیم و دنیا هم بدید
نیست این در شأن والای نظام
با غضب گفتی تلافی میکنیم
سخت میگیریم از آنان انتقام
منتظر ماندیم و ایضاٌ مضطرب
تا چه گردد بعد از آن نطق و کلام
«انتقام سخت» کی خواهی گرفت
کی شود بیرون تیغات از نیام
اقتدارت را نشان ده بر جهان
تا بدانند قدرت و شأن نظام
عاقبت «آقا» جوابی «سخت» داد
امت نالان از آن شد شاد کام
بود تاکتیکاش همان «عین الاسد»
دشمنان را کرد اینسان گیج و خام
موشک و پهپاد صد یا بیشتر
بهر نابودی و بهر انهدام
سوی اهداف مهم پرتاب کرد
با دعا و نوحه با یاد امام
هر یکی در گوشهای آمد فرود
در عراق و اردن و شیراز و شام
اقتدار «حضرت آقا» بشد
اینچنین اسباب طعن خاص و عام
زیرکی چون دید احوالات شیخ
گفت اوضاع هست بد جوری درام
کوه عظما موش زایید عاقبت
این بُوَد از معجزات آن مقام
می دمد در بوق و کرنا دم به دم
تا شود این دور یک جوری تمام
سمبه پر زور است و ایشان مضطرب
نیست شوخی کارزار انتقام
بهر «آقا» جای هر اقدام نیست
فرق دارد جنگ با حرف و کلام
انتقام از مردم عادی ولی
سهل و آسان است اندر آن مرام
می کشد صدها نفر در آسمان
در زمین هم مینماید قتلعام
اینچنین است راه و رسم شیخ پیر
«اوجب واجب» بُوَد حفظ نظام
این بساط «انتقام سخت» او
زهر گردد عنقریب او را به کام
لیکن این بازی به پایانش رسید
دوره این بندبازی شد تمام
گودرز - ۲۷ فروردین ۱۴۰۳