سالها زیر ستم آلوده در خونیم ما
کشته در افیون استادان افسونیم ما
کوه مان را صخره صخره با درختش بردهاند
لخت و عریان مانده بر جا دشت هامونیم ما
خشک شد زایندگیهای هر آنچه رود بود
حال از آب چشم خویش اینگونه جیحونیم ما
جنت آخوندها اینجا درختش دارهاست
زیر پامان شاهد انهار گلگونیم ما
لیک اگر محزون شدیم از داغ خونهایی که ریخت
موج موج از خشم جاری رود کارونیم ما
زیر باغ این بهشتی که خمینی وعده داد
یک جهنم آتش در سینه مکنونیم ما
باش ای ابلیس تا آتشفشان دودت کند
زیر بیت ات بمبی از هشتاد میلیونیم ما
(م. شوق)