«به این برادر نه از جنبه برادری یعنی همخونی بلکه بهلحاظ عمل اجتماعی شخصیت و توان مبارزاتی و مواضع مسعود افتخار میکنم. اگر میتوانستم روزی صدبار او را به برادری انتخاب میکردم»(دکتر کاظم رجوی).
عشق پرداختگر!
ای جانانهترین برادر برای جان «برادر»؛
در فصل بیبرادری!
کلام، پیراهن وسعت دریا را مگر به عاریت گیرد
تا بدهکاری ما را
به بیکرانهٔ زیباییهایت
واژهیی بهشایست بر کاغذ بچکاند
گلولههای شقاوت
چگونه توانستند
قلبی را خاکستر کنند
که زیبایی ماه را انگیزهٔ جاری گشتن بود؛
که سمت بهار را به آهوان میآموخت
گفتی هزار بار اگر میتوانستم مسعود را به برادری میگزیدم
اینک ببین هزار قبیلهٔ عاشق را
گرداگرد هودج رؤیاهایت
ایستاده در طواف توفانی عشق
با شقیقهیی؛ آینهٔ شکوه شقایق
«برو! با دیگر جاودانه فروغها»
به قرآن گلولهخوردهٔ کوچک
بر طاقچهٔ یادهایت سوگند
ما همچنان
«حقوق بشر را با خونهایمان مینویسیم»
ع. طارق