نوروز ما وقتیست که از دستهای سین هفتمِ هفت سین
(سین ممنوع)
دستبد ناباوری بگشاییم
سکوت کوچههای تنهایی زده را
با رنگینکمانی از صدای خجستهٴ شادی فتح کنیم
نوروز ما وقتی ست
که پشت پلک هر پنجره بنویسیم:
«پنجره، تنها برای تمرین گشودن و پرواز است
درهای خانهٴ قلب ما،
به روی هر آن که بخواهد بازاست»
نوروز ما وقتیست
که در تنگ یکرنگ صداقت
ماهی سرخ دلمان پیدا باشد
آینههایمان را برای تکثیر زیبایی لبخند
به رایگان در سفرهٴ هم بگذاریم.
نوروز ما وقتیست که مشام گرسنهٴ شهرهاى ایران را
همزمان در لحظهٴ سال تحویل
بوی سبزی پلو ماهی عید بردارد
و شرم گونهٴ سیب
در دستها تکرار شود
نوروز ما وقتیست که جای جنگل قاتل دار
در نقاشی ذهن علی، کودک هفتساله همسایه
آب بنوشد کبوتر صلح
از کف دست
...
آه!
نوروز ما وقتیست
که در جشن دفن فرهنگ قفس
با اشکهای لحظهٴ شادی
بنویسیم روی گونهٴ هم:
«آی آزادی!».
ع. طارق