چه باید کرد با این حجم بیداد
چه باید گفت از «فرهاد» و «آزاد»
چرا «آزاد» مظلومانه یخ زد
چرا «فرهاد» معصومانه جان داد
برای لقمه نانی کولبر شد
از این جور زمانه داد و فریاد
بسان بردگان باری گران را
ستم بر پشت این نو باوه بنهاد
زیکسو غیرت و کار و شرافت
ز سویی مفتخوار شیخان شیّاد
پیام کولبر هر لحظه این است
هزاران ننگ بر غارتگران باد
گهی با تیر و رگبار شقاوت
تن فرسودهاش بر خاک افتاد
گهی در برف و در سرمای سوزان
ز جور شیخ دیوآئین، جان داد
جواب ظلم و استثمار حکام
نجات کولبر از جور و بیداد
نباشد جز سراپا خشم و خیزش
پس از آن میهنی و آزاد و آباد
گودرز