با دیدن و سوختن جهنمی که خامنهای در منطقه بهپا کرده،
و با رنج کشیدن از دردهای مردم محروم ایران در این حاکمیت فاشیستی و تروریستی
از جهنمها گذر کردم، کجایی ای بهشت؟!
اهرمن بسیار دیدم، کو خدایی ای بهشت؟
میرسد از بام دنیا نعرهٔ اهریمنان
محو گشته هر ندای آشنایی ای بهشت
صحنههای پیش چشمم زخم و درد و مرگ و گور
من چه بنویسم ازینسان صحنه هایی؟ ای بهشت
روی دوش آتشافروز جهان پر ز خون
از ریا و مکر میبینم عبایی ای بهشت
معرکهگردان این دوزخ شده شیخی پلید
شیخکی، دجالکی، واپسگرایی، ای بهشت
شاد میگردد ز ویرانی شهری زیر بمب
جشن میگیرد که برپا شد عزایی ای بهشت
شعر گفتن کار سختی شد در این دوران درد
جای هر مصرع نوشتم هایهایی ای بهشت
م. شوق ۴ آذر۱۴۰۲