یک قطره اشک، باز، زچشم خدا چکید
یک پهلوان، به نبردی، به خون تپید
یک گرد شورشی، همچون ستارهای
در اوج آسمان بدرخشید پر نوید
یک خط سرخ بدین سان کشید و رفت
یک فوج صاعقه ز تن ابرها جهید
دیدم که پهلوان، زرین مدال خویش
انداخت خود به گردن فردای پر امید
زان پس به «دختر شورش» نوید داد
وان پس که «کودک امید» سررسید
ای «شیر پاک خورده» ز «شیراز پر ز ناز»
ای شیر سربدار، ای «پهلوان نوید»
یادت نمیرود، از سینهٔ زمین
وجدان این جهان، آخر تورا شنید
حامد ۵دی ۱۴۰۱