تنها برای تو میخوانند،
پرستوهای خونین بال مهاجر،
زیباترین آوازهای عاشقانهٔ خود را.
*
بنگر در اشتیاق تو میروید،
از خاک قلب زمین ،
شهر تشنهٔ دیدار،
هر غنچهٔ گل و هر سبز دانهٔ پربار
*
عاشقترین شقایق این صحرا،
عشق را ،
از تو آموخته است ،
و زلال شبنم سحرگاهان،
پاکی را.
*
بنگر به یاد تو میمانم،
چشم انتظار آمدن قاصد بهار.
باران پرطراوت لبخندهایت را،
بر من همیشه ببار.
*
اینک صدای تو میآید،
پژواک بودن و سرودن انسان سرفراز،
در این سکوت شبانهٔ بیداد،
در این جهان تشنهٔ فریاد.
*
اینک برای تو میخوانم،
زیباترین ترانههای زندگیام را ،
برای تو میخوانم.
تنها برای تو
جلال طلوع