آمارها آمارها
به سویم نیایید
من خود دردم
خبرها گزارشها
برای من شرحی نفرستید
من خود ویران شده ام
تنها یک واژه در قلمتان
تسکینم خواهد داد
دردم را چه کس می فهمد؟
چه کس به راه می افتد؟
من منتظر آمارهای دیگری هستم.
و خبرهای دیگری
***
این عکس من، یک شاعر این سرزمین است
این عکس را محض رفاقت می فرستم
آخز از اخوالم خبر پرسیدی ای دوست
زیبا و سرحالم نه ای یار؟
خوش خط و خوش خالم نه ای یار؟
از بس که در این سرزمین درد
از بس که در این سرزمین دار
از بس که در این سززمین سوز
دیروز فردا شب سحر یا پس پریروز
از بس که با تصویرهای فقر این شهر
از بس که با اخبار مار و تلخی زهر
من زندگی کردم چنینم
من شاعر این سرزمینم
***
سیل ویرانگر
برای توست که باید بمیرد این شاعر
برای حنده ی تو خانه ات و زندگی ات
برای توست که من دست می برم به قلم
برای توست که حق است این که برخیزم
و کفش رزم بپوشم قدم نهم در راه
م. شوق