آیههای نور بر آیینه نازل میشود
موجهای رهگذر مهمان ساحل میشود
«وهم» کشتیبان پیر مانده در غرقابها
«پیشران» کشتی بنشسته بر گل میشود
باز هم در سرزمین سرفراز آفتاب
دست «فرزانه تران» با قبضه یکدل میشود
ایدهٔ «جنگیدن چون شیر» رایج تر شده
سکهٔ حکم شب تقدیر باطل میشود
از تن دریادلان «بندر پرخاطره»
خستگیهای شب و گرداب زایل میشود
مردمان گویند: «طوفان در ره است»
قصههای مرغ طوفان، نقل محفل میشود
شوق «بیباکی» درون سینه پر پر میزند
کی دل دیوانهٔ بیباکم، عاقل میشود؟!
از: حامد ص