728 x 90

عزم

محمد قبادلو
محمد قبادلو

چه عزمی، چه وقاری

ای شیر نترس و زخمی؛

با؛

صدها خنجر و دشنه دشمن

در محکمه! جباران روزگار

چه خوش درخشیدی!

فریاد شدی

از خود نگفتی!

 

امید و غرور خلق را فریاد کردی

گفتی: که می‌توان جلو دژخیم خروشید و سر خم نکرد؛

و تسلیم و کرنش نیست در میان

چه با شکوه و صلابت؛

راست قامت و سبک‌بال، گام بر داشتی بر حریر سرخ فام طاقت انسان

جایی که خدا هم از این همه استواری به وجد در می‌آید

و ستارگان در برابرت تعظیم!

پهلوان

چه شهامت و رشادتی سترگی

چه استواری بی‌بدیلی

فرشتگان هم از صلابتت؛

از ایستادگیت، سر فراز و پر غرور شدند

 

از جانت مایه گذاشتی!

به بهای خشنودی خلقی اسیر؛

و ذلت و ناتوانی دژخیمان

 

بدور از ذره‌یی دفاع از خود؛

برای در بردن جان

اثبات کردی دار و تازیانه دشمن؛

رنگ می بازد ز عزم و اراده‌ات

بلی!

اکنون، این دشمنٍ حقیر است که می‌ترسد از؛

ایستادگی و رشادت تو

قهرمان،

تو درآیینه حقیقت، نظری کن به عزم خویش!

 

بی‌دلیل نیست، که من شیفته و حیران شده‌ام!

گر چه شیخکان ستم کار زدند خنجرها ز کین؛

بر قلب آفتاب

لیک؛

سرشته بخون شد، همه جا،

اما؛

خون تو افزود بر شتاب آزادی

 

قصه ظلمت امروز، به پایان می‌رسد

و گُل خنده؛

به لبهای خشکیده یاران می‌رسد

درود درود

محمود نیشابوری

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/83bb32e6-5eb0-4e0d-a178-da06360d56e8"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات