اشک ابر و بوی خاک و رقصِ باد تـاب نـرمِ مـاهیان شـادٍ یـاد
لحظهها ـ این لحظههای بیش و کم ـ با نوا و نغمههای زیر و بم
بیدلیهایم غم و شادی اگر روز و شبها مهر آزادی اگر،
میشمارم اختران راه تو مینویسم نامشان بر ماه تو
ای شکیب روی تو زیباترین! ای نجیب چشم تو غوغاترین!
با تو رؤیاهای من رؤیاترین رنجهای این جهان زیباترین
بس سرشک سنگها دیدم ز عشق ژالههای لاله میچیدم ز عشق
ژالههای ابـر و رقص شاد برگ خندهی مستانـه بـر سودای مرگ
«جنبش زنجیرها از چیست این؟»(1) گردش پرگار بیداریست این
در صُراحیِ دو چشمت آب، نـه! چشمهی نوشین ـ شراب ناب، نـه!
تشنگان مهر، بر مژگان تو شیر مینوشند از چشمان تو
ای نـوای فرودین از نـای تو! ای بهاران با صدای پای تو!
فرودینها رفت، آمد...تو بمان! ای که زیبا هست با تو این جهان!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) گر ز جبرت آگهی، زاریت کو؟
جنبش زنجیر بیداریت کو؟ (مولوی)
س. ع. نسیم