هفتادوپنج درصد قلبم من است و خود
آن بیستوپنج درصد دیگر هزار چیز
از صبح تا به شب به خودم میرسد دلم
صد تا گزینه مانده به روی و به زیر میز
آیینه هم که نقش مرا کج نشان دهد
با مشت میزنم که شود خرد و ریزریز
من شاعرم؟... به عشق که؟ اندیشه میکنم!
پس کی؟ برای مردم خود میکنم ستیز
ای عشقهای فردی محدود! گم شوید!
این دل به سوی عشق بزرگیست در گریز
در قبر خفته هموطن بیپناه من
ای شعر! اشک شرمی، در واژهها بریز
شعری که رو به شیخ ستمگر سکوت کرد
من میدهم به او کلماتی چو کارد، تیز
تصویرهای شهر پر از خون و فقر شد
خشمی بریز در غزلات شاعر عزیز
م. شوق ۱۳دیماه ۹۷