چه کرد با وطنم این ولایت نکبت
چه رفت بر سر این سرزمین و این ملت
کلام و واژه نیابم که تا کند توصیف
تمام آنچه بکرد شیخ اهرمن سیرت
هر آنچه کرد در این شهر حاکم بیداد
رواج فقر و فساد و جنایت و غارت
بِبُرد و خورد و به آتش کشید و ویران کرد
برایشان همه ایران غنیمت و نعمت
هزاز مثنوی است و هزار من کاغذ
بیان فاجعهٔ حاکمیت نکبت
بیان فاجعه از بهر آه گفتن نیست
نه بهر دادن دشنام و گفتن لعنت
نوید رَستن میهن ز چنگ ضحاک است
طلوع مهر پس از این زمانه ظلمت
نبود و نیست ولی شهر ساعتی خاموش
زکف نداد به پیکار لحظه و فرصت
ستارههای درخشان و جسور ظلمت سوز
وجودشان همه لبریز همت و غیرت
نه تن به حاکمیت ضحاک و اهرمن دادند
نه لحطهای سرخم وانهاده در ذلت
سکوت شهر شکستند و نور افشاندند
چو کهکشان بدریدند پرده ظلمت
نبرد آخر دیو و فرشته در راه است
هلاک دیو و فنای ولایت نکبت
گودرز - مرداد ۱۴۰۴