من کلید درب بستهٔ «صبح» را یافتم،
وقتی که بر یال معطر «کوکتل مولوتف»
فندک کشیدم
من در تعاقب چهار انفجار سهمگین، قد کشیدم
۱. انفجار فریاد در گلوی خویش
۲. انفجار نور در گلوگاه شب
۳. انفجار ترس در گلهٔ گرگها
۴. انفجار امید در جان خلایق
آری!
من کلید درب صبح را در «جیب خود» یافتم
وقتی که گلهٔ گرکها مرا
احاطه کرده بودند
و از هرسو
کسی را جز برای «خنجر زدن» نیافتم
حامد. ص ـ ۹آبان ۱۴۰۱