با شهیدان 19فروردین 90 در اشرف
وقتی که پنجرهها آبی میشن
جادهها ابری و آفتابی میشن،
جادهها ابری و آفتابی میشن،
وقتی ماه نـی میزنه رو پشتبوم
همهی دنیا میشینه روبهروم،
همهی دنیا میشینه روبهروم،
وقتی که پاییزا غوغایی میشن
باد و بید و برگا شیدایی میشن
باد و بید و برگا شیدایی میشن
واژهها که میپوشن اسماتـونـا،
میبافـن گیس تـرانـههـاتـونـا...،
میبافـن گیس تـرانـههـاتـونـا...،
از شماها چی بگم به ساز و شعر؟
ـ وقت گلکردنای آواز و شعر ـ.
ـ وقت گلکردنای آواز و شعر ـ.
از شما به شیر و خورشید چی بگم؟
وقت تابیدن ناهید چی بگم؟.
وقت تابیدن ناهید چی بگم؟.
چشم تـو چشم مام ایران چی بگم؟
به چشای خیس باران چی بگم؟.
به چشای خیس باران چی بگم؟.
اگه آزادی گرفت نشونتون
چی بگم از عمر عاشقونتون؟.
چی بگم از عمر عاشقونتون؟.
چشم تـو چشمای شقایق چی بگم؟
به دلای تنگ عاشق چی بگم؟.
به دلای تنگ عاشق چی بگم؟.
وقت آبتنی تـو خاطرات داغ
چی بگم از این همه داغ و فراق
چی بگم از این همه داغ و فراق
وقتی بارون میزنه به پنجره
یادتون داد میزنه تـو حنجره،
یادتون داد میزنه تـو حنجره،
تـوی داد شعر و فریـاد قلم
هنوزم تـو حسّ واژهها کمم...
هنوزم تـو حسّ واژهها کمم...
س.ع.نسیم
16فروردین 94
16فروردین 94