728 x 90

این همه معنا به دنیایم نشاند

به سویش شتافتم
سلامم داد.
صدایش کردم
ندایم داد.
مضرابهای یاد می‌دادمش
فریادهای نغمه می‌دادم.
نجواهای کلامش می‌دادم
ترجمان نوایم می‌داد.
رازهای نهان می‌گفتمش
افشای عشقم می‌کرد.
نام‌ها و چهره‌ها می‌گفتمش
یک میهن با من سخن می‌گفت.
دلتنگ‌تر از من بود
سرشک می‌افشاندم بر سیم و چوبش.
دریچه‌های خاطره به رویش می‌گشودم
به وسعت هزارتوی دروازه‌هایش می‌کشاندم.
عارفانه‌های نیاز دادمش
عاشقانه‌های سروش نثارم کرد.
با فراز و فرودها صدایش می‌زدم
با پژواک‌های طنینش قلبم می‌لرزاند.
با زیر و بم‌ها به کرانه‌هایش می‌دویدم
تا اوج‌ها و بیکرانه‌هایش می‌خواندم.
نم‌نم لطیف آه‌های کلبه‌ام را بارانش کردم
رازهای نهفت سرزمینم را آوای خروشانش کرد.
در پچ‌پچ پنجره و پیچک و سرو
«دلتنگی‌های آدمی را باد ترانه‌ای می‌خواند»
پرسه در ارغوانی‌های پاییز داشتم
بر سبز و سرخ و زرد و سپید چهار فصلش می‌دواندم.
بی‌دلی‌هایم را ترانه می‌خواندم
از نغمه‌های معراجِ‌ عشق‌های تیرباران شده می‌آمد.
از داغ‌های فـراق و حصارهای گسست می‌آمدم
به تصنیف‌های آزادی و مزمورهای پیوند می‌بردم.
به چشمه‌های شهود بردمش
اقیانوس مستانه‌هایش را موج می‌انداخت.
پرتو سیما‌های زندگی‌ام بر سقف می‌لغزید
کهکشان چهره‌ها بر طاق مینای جهانم نشاند...
 
آن همه گل‌ها افشاندمش
این همه معنا به دنیایم نشاند...

11بهمن 95
س.ع.نسیم.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ab18229f-160a-4e60-ac4e-2caa855255b9"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات