آه و ناله و شکوه و شکایت روحانی از نداشتن اختیارات…
چنین گفتا «روحانی» به زاری
ندارم فرصت خدمتگزاری
رئیسجمهور باشد منصب من
ندارم لیک چندان اختیاری
تدارکاتچیِ رسمی «آقا»
بگیرد حضرتش از ما سواری
برای بردن بار ولایت
منم یابو و دولت همچو گاری
ولیکن گاری اندر گل نشسته
خبر از حال زار من چه داری
در این شش سال اینسان ورشکسته
نبودم با چنین حال نزاری
نه پول نفت آید در خزانه
نه ارز و بستهً میلیارد دلاری
همه سرمایهام برجام می بود
ز دستم رفت و ماندم در خماری
کلید ما نه قفلی را گشاید
ز سیلابی ز بحرانهای جاری
نه میآید پیام استمالت
نه چین داده نه روس، پیغام یاری
برای جلب اصحاب مماشت
ندارم جز تملق اختیاری
من و «آقا» که تام الاختیار است
بُوَد آیندهمان تار و غباری
ز بحرانها و از عصیان ملت
نمانَد معبر و راه فراری
گودرز