در رثای برادر مجاهدم، «محسن نگهبان»، قهرمانی که فروتنی و گمنامی را با بردباری و متانت درهمآمیخته بود؛ آینهای از یک انسان موحد و مسئولیتپذیر در سرزمین آرمانی اشرف.
هنوز کوچههای زخمی خاطراتم
به جستوجوی خشخش گامهایت
اشکها را بیدار میکنند
لبخندهایت آغشتهٔ هایهای باران است
بیادعا و سایهوار روزهای آفتابی را
ورق زدی
اما
مرگت بلندتر از ارتفاع زندگی است
پرکشیدن نگاهت
از قاب خاکی دنیای کوچک ما
باورم نمیشود
آرزویت ساختن دنیایی بهتر بود؛
دنیایی که در آن رویای گربههای نقاشی پیراهن کودکان
با طنین بمبها
قاچ قاچ نشود
پشت پلکهای آبی فردا
با لشگری از سوگندها و حاضرهایمان
دنیایت را میسازیم
رفتهای اما پشت پرچین نگاهت
پر از واژگان تازه زیبایی است
در سایهسار سکوتهای اثیری
بر پرنیان بال فرشتگان
آسوده بخواب!
آرمانهایت را
با قلبهایمان بیداریم
مرگت بلندتر از ارتفاع زندگیست.
ع. طارق