728 x 90

مناظره کدو بن و سرو

درخت سرو...
درخت سرو...

در زیر پای «سرو»

روزی «کدو بنی»

از جای برجهید

در خاک نرم و پست

 

یک هفته‌یی گذشت

برخاست از پلشت

برشاخه‌های «سرو»

آویخت هر دو دست

 

یک هفته‌ٔ دگر

هر لحظه، روز و شب

سرخوش خشان و مست

بر «سرو» پر شکیب

هر دم خزید و خست

 

آنگاه باغرور

سر را به گوش «سرو»

نزدیک کرد و گفت:

من از تو برترم!

در عالم «مجاز»

بر نیست‌ها و هست

سرمشق و رهبرم

 

آن «سرو» خوش خرام

دادش چنین جواب:

از ره رسیده خام!

بر تو گذشته است

یک «ماه» بیش و کم

برما به «سال شصت»

فردا که می وزد

آن باد مهرگان

ازما اگر برد

یک «زرد برگ» پست

ازتو ولی برد

بی‌شک «هرآنچه هست»

حامد ـ ۱۴۰۱۱۲۰۶

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e7987279-557d-4ef7-b382-6272ff8b2df7"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات