728 x 90

گاهی که باید در نقطه‌ی نوشتن بایستیم...(۴)

گاهی که باید در نقطه‌ی نوشتن بایستیم
گاهی که باید در نقطه‌ی نوشتن بایستیم

                                                           همیشه پتک نوگرایی دستمان

باشد و سنگ عادت را بشکنیم

                  ***           

 

 

ـ نوشتن کار مداوم، اندوختن مداوم و نو شدن مداوم است...

ـ خوب است همیشه اخبار بخوانیم و بشنویم. خبر، آبشخور تفکر، تأثیرپذیری و نوشتن است. در خبرها مکث کنیم، از آنها بیاموزیم و یادداشت برداریم. واکنش‌هایی را که در قبال خبرها متوقفمان می‌کند و به تفکر وامی‌دارندمان، نگهداریم، ثبت کنیم، بازشان کنیم و با واژه‌ها به سراغشان برویم و شرحشان بدهیم. خبرها از چهار سو و شش جهت به ما توانایی فهمیدن و انطباق یافتن می‌دهند. در جهان کنونی که بر روی ذرات نور به هم می‌رسیم، خبر، اکسیژن حیات است.

خبرها وجوه گوناگون دارند. «خبر» مثل تکثیر رنگین کمان است. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که در محاصره خبرهاییم. اما آن که باید در نقطه‌ی نوشتن بایستد، باید از طیف رنگین کمان خبرها به محتوایی برسد که بتواند برآیند و حاصل این رنگین کمان را به اثری هنری یا سیاسی و یا فرهنگی بدل کند. می‌توان خبرها را بسان مزرعه‌یی دانست که انواع دانه‌ها در آن، ساقه و برگ زده‌اند. کار قلم، «تماشا»ی خوب و سوژه‌یابی میان رنگین کمان و مزرعه‌ی خبرها است.

این معنا را با ایستادن در نقطه‌ی خبرهایی که جنبش سیاسی و اجتماعی اوایل بهمن ۹۶ ایران را به جهان بردند، باز می‌کنیم. یکی از وجوه بردن اندیشه و هدف و آرمان چنین جنبش‌هایی به جانب آینده و تضمین استمرار حیات انسانی، ملی، اجتماعی و تاریخی‌شان، تبدیل نمودها و آثار آنها به متنهای سیاسی و ادبی است که در آینه‌ی «زمان» تکثیر و همیشگی شوند. در شمارة قبل به «تاریخ مشروطه» احمد کسروی اشاره کردیم که اگر در نقطه‌ی نوشتن حال و احوال ایران در گرماگرم جنبش مشروطه نمی‌ایستاد، به یقین شناخت نسل‌های بعد، دچار کج و پیچ می‌شد و سوداگران حرفه‌یی مصادره‌ی جنبش‌ها، ماجراها و هدف‌ها و آرمانهای آن را به یغما می‌بردند.

وجه دیگر ایستادن بر نقطه‌ی جنبش مشروطه، تبدیل نشانه‌ها و آثار آن به نوشته‌های ادبی و هنری است. بی‌شک قدرت جاودانه‌سازی و استمرار حماسه‌ها، عشق‌ها، آرزوها، رؤیاها و آرمانهای ملتها با آثار هنری و ادبی ممکن‌تر و بایسته‌تر می‌باشد. علت آن هم در پیوند ریشه‌یی و عاطفی و معنایی بین حواس پنجگانه‌ی آدمی با جوهر و رسالت «هنر» است.

ـ پرداختن و بالغ کردن نشانه‌ها، خبرها و آثار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جنبش و قیام ایران به متنهای ادبی و هنری در قالب‌های روایت‌های ادبی، داستان، خاطره، شعر، ترانه و...پاسخ به همان گاه‌گاه ایستادن در نقطه‌ی نوشتن است. نقطه‌یی که در خط زمان منفجر و تکثیر و جاودانه می‌شود. این جاودانگی، همان حضور مداوم در فرهنگ و تاریخ ملتها و کشورها است...

«ترانه‌هایت را بخوان

تا در آنها برایت زندگی کنم...»

یکی از این آثار جاودانه‌ساز ایستادن در نقطه‌ی نوشتن، شعری بود و هست که عارف قزوینی در وصف قتل و مرگ محمدتقی‌خان پسیان نوشت. سوژه‌ی عارف ارادت، عاطفه، عشق و دلتنگی‌اش در ناگهانیِ روبه‌رو شدن با فقدان دریغ‌انگیز یکی از سرداران آزادی است. اما نکته‌ی ظریف آن، عاطفه و حسرت عاشقانه‌یی است که از نوک قلم عارف به تمام شهیدان راه آزادی تعمیم می‌یابد و می‌شود «از خون جوانان وطن». با قلم و هنر است که این‌گونه، یک تن در هزاران و به قامت یک میهن تکثیر و جاودانه می‌گردد.

یکی دیگر از بهترین مثال زنده و همیشه تازه و نو، اشاره به شخصیت تاریخی ـ آرمانی ماهی سیاه کوچولو در داستانی‌ست که صمد بهرنگی نوشت. صمد هم در نقطه‌ی نوشتن زمانه‌اش ایستاد. او با این توقف و مکث، شخصیت تیپیک زمانه‌اش را پیدا کرد، پرورشش داد، بالغش کرد و آنگاه با شرح درد زمانه‌اش در قالب زندگی ماهی سیاه، یک رسالت و مسئولیت را به زمانهای بعد از خود و تاریخ میهنش روانه نمود. سرگذشت ماهی سیاه کوچولو و راه‌بندها و راه‌یابی‌های او، داستان نسل اندر نسل زمانه‌هایی است که هنوز به آزادی نرسیده‌اند.

 برای کشف جوهر جاودانه‌ساز «هنر» و جاری کردن آن در نوشته‌ی خود، اتفاقاً گاهی نیاز نیست از خود هنر شروع کرد. در شمارة قبل گفتیم که اصل و اساس کار هنری، داشتن حرف و ایده و فکری فرای واقعیت موجود می‌باشد. اصطلاح یا عبارت «فرای واقعیت موجود» کار «تخیل» است. اما تخیل باید از سرچشمه یا واقعیتی ملموس و حسی در طبیعت و زندگی انسان و اهل زمین جان بگیرد، تمرین کند، قوی و استوار گردد و به قدرت آفریدن برسد و بالغ گردد. این قوت و استواری و بالغ شدن را به میزان پاسخ دادن به نیاز و درد و حرف زمانه در قالب‌های هنری ـ مثل نوشتن ـ می‌توان کسب نمود.

یکی از دم دست‌ترین قالب‌های نوشتن، خاطره‌نویسی است. خاطره همیشه شانه به شانه‌ی زندگی و آدمی است. خاطره مدام سایه به سایه‌ی روزان و شبانمان روشن و تاریک می‌شود و قوام می‌گیرد. از خاطره‌ها همیشه می‌شود گفت و نوشت. چه بسا خاطره‌هایند که جانمایه‌ی بسیاری رمانها، فیلم‌ها، قصه‌ها، شعرها و ماندنی‌های حماسی و ادبی می‌شوند. در همین جنبش و قیام بهمن ۹۶چه خاطره‌ها که دم به دم متولد می‌شد و تا به کوی و خیابانی دیگر برسد، بالغ شده و به زبان می‌آمد و خود، مادر خاطره‌یی دیگر می‌شد. تصور به هم پیوستن حجم خاطره‌های همین قیام، بنا کردن عمارت عظیم یک فرهنگ مبارزاتی و ملی و گنجینه‌یی میهنی می‌باشد. خاطره‌ها چه قدرت بی‌همتایی دارند! خاطره جمع کردن، هم یک گنجینه است و هم هنر «تماشا» را در خود دارد. از طرفی خاطره‌نویسی از ساده‌ترین قالب‌های نوشتن است که گاهی حتا می‌شود به همان روانی و جاری بودنش، به زبان آورد و تعریفش کرد و بعدها نوشتش و به آن شاخ و برگ ادبی و هنری افزود و آراستش.

ضرورت‌های نوشتن ـ و خوب نوشتن ـ پاسخ‌هایی را می‌طلبد که باید آنها را الزامات ناگزیر تبدیل «احساس و تفکر و تماشا» به نوشته‌یی خوب نامید. برای این پاسخ، خوب است که:

ـ زمان را شکار کنیم! زمان، عامل موفقیت است. اصلی‌ترین عامل در دنیایی شلوغ، در روزهای گریزپا و بادبال، زمان است. زمان را تجزیه کنیم؛ در هر تجزیه و بخشی، چیزی بگذاریم و بکاریم. گذاردنی از جنس کلمه و کاشتنی از رنگ اندیشه. مدیریت زمان را یاد بگیریم!

ـ  به هیچ چیزی عادت نکنیم و راضی نشویم. عادت، مهیب‌ترین نیروی اکنون و آینده‌ی آدمی است. عادت، فقط برای فراموش کردن بدی‌ها خوب است. همین و بس! همیشه پتک نوگرایی دستمان باشد و سنگ عادت را بشکنیم.

ـ به نقش موسیقی در زندگی اهمیت بدهیم. موسیقی، روح را نیرومند و خلاقیت را سیال می‌کند. موسیقی، حصارهای جغرافیای زندگی را می‌شکند. موسیقی، جهان پیش رویمان را فراخ می‌کند و دنیاهای شگفتی را پیش چشمان آسمان اندیشه می‌گسترد. موسیقی، قدرت آفرینندگی می‌بخشد. موسیقی، پاسخ زمانها و زندگی است

ـ آثار نویسندگان، شاعران و آفرینندگان موفق جهان را بخوانیم! فهرستی از آنان و آثارشان تهیه کنیم. از نشانه‌ها و کشف‌های نو و تازه‌شان، نمونه و یادداشت برداریم. به یاد داشته باشیم که ما به تنهایی نمی‌توانیم از حصار ناگزیر جغرافیای زندگی‌مان چندان فراتر برویم؛ اما کتاب‌ها می‌توانند به ما بال پرواز بر پهنه‌ی جهان و تاریخ آن را بدهند. هر کتاب موفقی، پنجره‌یی‌ست که ما را به جانب جهانی نو راهنمایی می‌کند. در این راهنمایی‌ها، جسم ناچیز ما بدل به اندیشه و نیروی بی‌شکست تخیل و آفریدن می‌گردد. در این آفریدن‌هاست که دنیای ما وسیع، فراخ و بی‌نهایت می‌شوند. در این وسعت و فراخی، همه جهان در وجود ما جای می‌گیرد. در این ضیافت اندیشندگی، ما صاحب فرهنگی نو می‌شویم. این فرهنگ نو، همان توان و داناییِ تبیین هستی بشری‌ست که از نهفت رحمش، پیامبر بی‌‌همتای عشق زاده می‌شود...

 

س. ع. نسیم

 

ادامه دارد...

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/02118929-de2a-4672-b023-32abfbfd889a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات