برای یلداهای گمنام
چه زیباست یلدا
دختر گمنام تاریکترین شبها.
یلدا برمیخیزد
از هجران صد ساله
و میرود با کفش واژههایش در پا.
یلدا میرود
کوه به کوه،
دشت به دشت،
دریا به دریا.
یلدا میرود
شهر به شهر،
کوچه به کوچه،
انسان به انسان،
تا کشف کند دوباره
حرمت زمین را.
شعر با سیاهی آغاز میشود
و با امید به اوج میرسد.
یلدا بشارتیست پیدا
از شکست شب
و حلول ناگزیر آزادی
بر بام خانه فردا.
چه آشناست یلدا
دختر زیبای تاریکترین شبها.
ف. پویا